هنوز هم دوستت دارم بیشتر از روزهای بی قراری

آری هنوز هم بیشتر دوستت دارم
از روزهای بی قراری
از ظهر های گرم تابستان
از انتظار امتحان
از تشنگی های ماه رمضان
از همه ی این زمان ها
از هر زمانی
از خوردن آبگوشت دونفره
از خوردن آش سرمای امامزاده هاشم
از حوز های نقاشی رنگارنگ
از همه ی بود ها از همه هست ها
از هر چه بیشتر باشد بیشتر
و این منم
عاشق تر از همیشه آرام و بی صدا
حتی اگر عاشقانه هایت را هم از من بگیری
اگر روزی من را از خودت بگیری بدان هیچ وقت نمیتوانی خودت را از من بگیری
و تو سر رشته را گم کرده ای
شاید پاییزی شدی
اما میدانم با ریزش برگ هایت
بهاری زیبا می شوی
حال من باشم یا نباشم
مهم این است بهاری میشوی بهاری زیبا
رشته های کلام را گم کرده ام و خود به خود یک یک کلمه ها بر صفحه ی سفید می روند
نمیدانم کجا
تودردی من اینو میفهمم ولی بگو جز تو درمون و از کی بخوام …
در گوشم نجوا میکند و میگوید تو داروغه ی شهر تنهاییامی . ..دروغ قشنگ توی خنده هامی
و باز تلعلو آن نور خورشید بچگی سراغم می آید از شیشه های رنگی
نمیدانم شاید آنروز خدا مرانگاه می کرد …..